تحقیقات نشان می دهد که هوش هیجانی، بهترین پیشگوی دست آوردهای آینده کودک است. همچنین بسیاری از مردم بر این باورند که هوش هیجانی، بیشتر از ضریب هوشی و مهارت های فنی، به موفقیت کودکان کمک می کند اما اقداماتی که شما به عنوان والدین برای ارتقای هوش هیجانی می توانید انجام دهید عبارتند از:
1-آرام باشید
اضطراب خودتان را کاهش دهید. «هری استاک سالیوان»، نظریه ای مبنی بر به ارث بردن اضطراب از والدین را ارائه کرده است. تحقیقات نشان می دهد که تماس لمسی والدین، صدا و حتی حرکات آنها می توان اضطراب نوزاد را کاهش یا افزایش دهد.
2- توانایی حل مسئله را یادش بدهید
به کودکتان بیاموزید که چگونه مشکلات را حل کند. گاهی وقت ها، زمانی که کودکان احساس کنند درک می شوند، راحت تر می توانند مشکلاتشان را قبول و حل کنند؛ البته زمان هایی هست که آنها برای این کار، به کمک والدین خود نیز نیاز دارند. بهترین کار این است که صبر کنید تا آنها، خودشان برای حل مشکلات، سراغتان بیایند و کمک بخواهند.
3- آرامش را به کودک بیاموزید
به او یاد بدهید که چگونه خودش را تسکین دهد و آرام کند. کودک، معنای آرامش بخشیدن را از والدین می آموزد ویاد می گیرد که چگونه نیازهای خود را کنترل کند و در زندگی، چگونه خود را در برابر مشکلات، آرام نگه دارد.
4- تایید کنید
احساسات فرزندتان را بپذیرید و آن را تایید کنید. به او بگویید که نمی تواند احساساتش را انتخاب کند اما باید یاد بگیرد که با آن احساسات، چه کند و چگونه آنها را بروز دهد.
5- همدردی کنید
با او همدردی کنید. زمانی که برای احساس ناراحتی یا عصبانیت فرزند خود، نمی توانید کاری انجام دهید، بهترین کار، همدردی با اوست. انسان ها، وقتی بدانند کسی هست که آنها را درک کند، راحت تر، با مشکلات احساسی خود، کنار می آیند.
همدردی کردن، به کودک کمک می کند که متوجه شود زندگی، احساسی خطرناک یا شرم آور نیست و همه،در زندگی شان، با احساسات متفاوت، درگیرند؛ همچنین او، همدردی با دیگران را یاد می گیرد. شما می توانید از این جمله ها هم کمک بگیرید: «می دانم که سخت است دست از بازی بکشی و بیایی با هم شام بخوریم اما حالا زمان شام خوردن است.»
6- تحقیر نکنید
به او اجازه دهید احساساتش را بیان کند. به جای نادیده گرفتن یا تحقیر کردن احساسات فرزندتان، به او اجازه دهید آنها را بیان کند؛ برای مثال، به او نگویید زخمی به این کوچکی که درد ندارد. با او، طوری رفتار کنید که بتواند احساساتش را برایتان بازگو کند.
نادیده گرفتن خشم و ناراحتی او، سبب نمی شود دردهایش را فراموش کند، بلکه باعث می شود احساساتش را درون خود بریزد. این احساسات، نابود نمی شوند و دنبال راهی برای بروز می گردند و ممکن است خود را به صورت کابوس نشان دهند.
7- خوب گوش کنید
به احساسات و هیجانات کودکتان، گوش دهید. گاهی وقت ها، کودکان نیاز دارند احساساتتان را برایتان بازگو کنند و شما، آنها را بشنوید. این کار، به آنها کمک می کند تا با احساس خود کنار آیند و آن را رها کنند. می توانید از جمله هایی مانند «اگر ناراحت باشی، همه ناراحت می شوند. من کنارت هستم. می توانی با من صحبت کنی» یا «می دانم آنقدر ناراحت و عصبانی هستی که می خواهی فریاد بزنی و گریه کنی. من هم گاهی وقت ها، ایطنوری می شوم» استفاده کنید.
8- در آغوشش بگیرید
فرزند خود را در آغوش بگیرید و به صدای گریه او، واکنش نشان دهید. هوش هیجانی یا ارتباط های اولیه او با دیگران و اعتمادش به اطرافیان، شروع به رشد می کند.
9- بازی «شاید…» را جدی بگیرید
بازی «شاید…» یکی دیگر از بازی هایی است که به کودک کمک می کند احساسات گوناگون را درک کند. وقتی که در خیابان هستید و کسی را غمگین می بینید، این بازی را شروع کنید. اجازه دهید هر کس، دلیل ناراحتی او را حدس بزند: «شاید او دیر به محل کار خود رسیده است»، «شاید با کسی، بحث کرده است» و …
10- الگو باشید
بهترین الگو برای آنها باشید. کودکان، چیزهایی را که می بینند، انجام می دهند؛ بنابراین الگویی کامل برای او باشید. آیا شما، وقتی عصبانی هستید، کسی را کتک می زنید؟ آیا می توانید هنگام جر و بحث، آرامش خود را حفظ کنید؟ آیا با دیگران، احساس همدردی می کنید؟ همه این کارها را نیز او، از شما می آموزد.
11- درباره اتفاقات دردناک سکوت نکنید
حرف زدن در مورد اتفاقات دردناک را به او یاد دهید. این کار، به کودک کمک می کند در زمان هایی که با اتفاقات دردناک مواجه می شود، احساسات خود را بیان کرد.
12- از احساسات حرف بزنید
زمانی برای سرگرمی و شناخت احساسات، در نظر بگیرید. یادتان باشد که کتاب ها و فیلم ها، فقط برای سرگرمی نیستند. هنگامی که با کودکتان، کتابی را می خوانید یا فیلمی را تماشا می کنید، از او، در مورد اتفاقاتی که در کتاب رخ داده و شخصیت ها، بپرسید و درباره چیستی و چرایی این احساسات با او گفتگو کنید.
13- موقعیت سازی کنید
از او بپرسید «تو، چه کار می کردی اگر…؟» شما می توانید هنگامی که در ماشین و پشت ترافیک هستید یا هنگام صرف شام دور میز، این بازی را با کودکان انجام دهید. سوال های مختلف، به او کمک می کنند تا در مورد راه های مختلف واکنش نشان دهد و در موقعیت های مختلف، فکر کند. برای مثال، از او بپرسید: «اگر من، تو را به خاطر کاری که نکردی، سرزنش کنم، چه کار می کنی؟»
نقش خانواده در شکل گیری و رشد تفکر شناختی کودکان
کلام مادرانه کلید تفکر کودکان
تفکر در کودکان مجموعه ای از تواناییهای عالی ذهنی مانند توانایی استدلال، حل مسئله، خلاقیت، حافظه، سازماندهی تکالیف، زبان و … است.برخی کودکان بالفطره دارای یک سری تواناییها هستند که در محیطهای مناسب و در اثر تمرین و تقویت شکوفا میشوند. یادگیری، حافظه و هوش از جمله مهارتهای ذاتی تفکر هستند که در شرایط محیطی، خانواده، تعلیم و تربیت مناسب رشد پیدا میکنند. در نخستین ماههای تولد منابع شکل گیری تفکر صحیح مانند تجارب، آموختهها و معلومات هنوز به درستی شکل نگرفتهاند و این باعث شکل گیری تفکر سطحی و ناقص در کودک میشود. کودک در این زمان با دریافت محرکها و شناخت محیط و اشیا شروع به فکر کردن میکند. تفکر کودک در این زمان تصویری است و والدین باید کودک را در شناخت و کشف محیط آزاد گذاشته و فرصت خلاقیت به او بدهند. کودک با کشف اشیا و محرکها قدم در مسیر کسب دانش و بینش میگذارد. دکتر علی نقی اقدسی استاد مشاوره و روانشناسی دانشگاه معتقد است: «سالهای اول و دوم زندگی بهترین فرصت برای پرورش توانمندیهای فکری و مغزی مانند هوش است.
در این سالها والدین به وسیله آموزش دادن، فرآیند یادگیری را در کودک تقویت میکنند. با افزایش معلومات قدرت مغز نیز بیشتر شده و رشد سلولهای مغزی در اثر شرایط محیطی شناختی و ذهنی کودکان افزایش پیدا میکند. در نتیجه ارتباطات سلولی بیشتر و کارایی مغزی نیز بالاتر میرود. تا سن ۳سالگی باید محرکهایی که کودک با آنها در تماس است بیشتر شود زیرا کودک در تماس با محیط احساس توانمندی بیشتری کرده و شروع به کشف اشیا و محیط پیرامون خود میکند. رشد اطلاعات اولیه، تجارب کودک و دریافت محرکها باعث پرورش شناخت، رشد مغز و زیرساختهای تفکر میشود. یکی از راههای ایجاد تفکر استفاده از زبان است. زبان باعث دریافت اطلاعات و دانش که از زیرساختهای تفکر هستند میشود. تفکر کودک بیش از زبان آموزی از طریق حواس پنجگانه است. شکل گیری زبان باعث رشد تفکرات عالی او میشود. دکتر یعقوب بدری استاد علوم تربیتی میگوید: «استفاده صحیح از حواس پنجگانه از مهارتهای ساده تفکر هستند.
طبقه بندی، مقایسه، تشخیص شباهتها و تفاوتها، فرضیه سازی، زبان آموزی، استنباط، تفکر انتقادی و ارزیابی همه از مهارتهای تفکر هستند. اندیشیدن به صورت ذاتی در کودک به صورت تفکر اولیه تصویری و عملی وجود دارد. کودک از همان ابتدا صدای مادر را از سایرین تشخیص داده و قادر به تشخیص تصاویر و اشیا است. تحقیقات نشان داده که واکنش کودکان زیر یک سال به صدای انسان و حیوان متفاوت است. پس از آموختن زبان فرآیند تفکر گسترش و غنای بیشتری پیدا کرده و نمادین میشود.
روشهای تفکر صحیح
دانش و معلومات، فن بیان، عزت نفس و خودباوری مبانی تفکر هستند.
کودکانی که دارای اعتمادبه نفس بالابوده به راحتی از توانمندیهای شناختی خود بهره میبرند. احساس آرامش و امنیت نیز باعث ایجاد تفکر صحیح میشود.
در واقع تفکر صحیح همان استفاده درست از تجارب، آموختهها، اطلاعات و توانمندیهای ذهنی و شناختی در جهت مقابله موثر با شرایط گوناگون است.
فرد از طریق توانمندیهای تفکر در شرایط متفاوت برخورد صحیحی دارد. برای رشد تفکر باید به شناسایی و تقویت مولفه های تفکر پرداخت.
برای تقویت تفکر باید شیوه یادآوری به کودک آموزش داده شود. پرسیدن سوالاتی از خاطرات کودک یکی از روشهای کمک به تامل اندیشیدن بهتر است.
از موانع پیش روی شکل گیری روند تفکر در کودک نداشتن تمرکز است که انجام بازیهای فکری توجه کودک را به جزئیات جلب کرده و باعث تمرکز ذهنی او میشود.
یکی از تواناییهای تفکر تشخیص تفاوتها و شباهتها است. برای درک بهتر این موضوع بهتر است تفاوتهای اشیا و اسباب بازیها از کودک پرسیده شود و تفاوتها و شباهتهایی که او به آنها توجه نکرده است را یادآوری کرد. بهتر است برای کودک پاداشی در نظر گرفته شود تا نیرو و اشتیاق کودک تقویت شود. دکتر علی نقی اقدسی استاد مشاوره دانشگاه معتقد است: «يكي از روش هاي آموزش حل مسئله كه از اجزاي تفكر به شمار مي رود قرار دادن كودك در شرايط چالش برانگيز و آموزش روش هاي حل مسئله است تا خود را از شرايط نامساعد رها كند. به طور مثال براي پيدا كردن شيء گمشده چه كارهايي مي توان انجام داد؟» وی در ادامه میافزاید: «قدرت پیش بینی از دیگر مهارتهای تفکر است که با آموزش آن، کودکان در شرایط مختلف، تواناتر برخورد خواهند کرد. با تفکر واگرا و همگرا نیز میتوان تفکر کودک را پرورش داد. تفکر واگرا بدین معناست که دامنه پاسخهای یک سوال را محدود نکرده و راه را برای ارائه پاسخهای متفاوت، متنوع و گاه متضاد کودک، باز گذاشت. به طور مثال باید از کودک خواست که عدد دو را با نمادهای مختلف نشان دهد. تقویت تفکر همگرا بدین شکل است که سوالاتی که پاسخی واحد و مشخص دارد از او پرسیده شود.
روشهای کاربردی تفکر
برخی از کودکان نسبت به عوامل بیرونی بی تفاوت تر از سایرین هستند. آموزش پرسشگری به کودکان یکی از راههای تقویت حس کنجکاوی در کودکان است. یکی دیگر از شاهراههای رسیدن به تفکر کودکان و تقویت آن نقاشی کردن است. والدین میبایست از کودک بخواهند تا اشکال هندسی خاص را ترسیم کرده و این موضوع باعث تمرین فکر کردن در او میشود. کتر علی نقی اقدسی استاد مشاوره دانشگاه در این باره میگوید: «آموزش تخیل و رویاپردازی به کودک یکی دیگر از روشهای پرورش تفکر صحیح است. این خیال پردازی باید ارادی و کنترل شده باشد. در حوزه تخیل، آزادی عمل وجود دارد که این باعث ایجاد خلاقیت زمینههای مختلف در کودک میشود. با ایجاد تنوع در زندگی، درک کودکان از محیط افزایش پیدا میکند. وقتی محیط یکنواخت است محرک جدیدی برای تفکر وجود ندارد و تاثیرپذیری کودک از محیط در شرایط جدید بیشتر است. وی در ادامه میافزاید: «اسباب بازی نقش مهمی در رشد ذهنی کودکان دارد. اسباب بازیها بهتر است معمایی باشند تا باعث ایجاد چالشهای فکری در کودک شود.در مقابل پرسشهای کودک بهتر است پاسخ مستقیم داده نشده و سوال با سوال ها پاسخ داده شود تا ذهن کودک پویاتر شده و تفکرش انسجام بیشتری پیدا کند.
نقش والدین در رشد تفکر
برخی از والدین، آموزش کودکان را تنها وظیفه مسئولان آموزشی در مدرسه میدانند و خود از آموزش مهارتهای تفکر به کودکانشان سرباز میزنند. والدین با طرح سوالات مناسب تواناییهای کودک، میتوانند روند تفکر او را تقویت کرده و ذهنش را به چالش بیندازند. پرسشهایی که از سطح دانش کودکان بالاتر یا پائین تر است باعث دلزدگی و خستگی در کودک میشود. والدین بهتر است با گذاشتن وقت بیشتر برای کودکانشان و انجام بازیهای فکری با آنها در پرورش استعدادشان تلاش کنند. والدین با دادن فرصت انتخاب به کودکان در موقعیتهای مختلف آنها را با مهارتهای تصمیم گیری آشنا کرده و انتخاب صحیح را که توام با درگیری ذهنی است به کودک میآموزند. پدر و مادرها باید از کودکان بخواهند که در مورد مسائل مختلف اظهارنظر کنند. کودکان در درک محرکهای بیرونی حساس تر از بزرگترها هستند. آنها مانند بزرگسالان درگیریهای درونی کمتری داشته و تمام توجه آنها به محیط اطراف معطوف است. نظرخواهی از کودکان باعث ایجاد اعتماد به نفس و تلاش برای ارائه نظرات صحیح در آنها میشود. مینا زعفرانچی استاد روانشناسی دانشگاه معتقد است: والدین سلطه گر به دلیل ایجاد جو استبدادی در محیط خانه نمیتوانند فرزندانی خلاق داشته باشند. کودکان در چنین خانوادههایی به خاطر ترس از اظهارنظر نمیتوانند خلاقیت به خرج دهند. والدین در برابر سوالات عجیب کودکان نباید ضعف نشان دهند، بازیهای فکری مانند شطرنج نیز باعث افزایش خلاقیت در کودکان میشود.
با تشویق کودکان و جلوگیری از تنبیه نیز میتوان در افزایش تواناییهای ذهنی کودکان کوشید.
والدین باید کودکانشان را بی قید و شرط دوست داشته باشند که این باعث افزایش اعتماد به نفس آنها میشود. خانوادههایی که از فرزندان خود انتظار همیشه موفق بودن را دارند سرخوردگی را در کودکشان پرورش میدهند. یکی از انواع یادگیریها، یادگیری شناختی است که برحسب آن کودک در مقابل مشکلات فکر کرده و راه حلی براساس هنجارها ارائه میدهد. نوع دیگر یادگیری، یادگیری مشاهده ای است که در آن ارزشها از طریق مشاهده رفتار والدین، اطرافیان، تلویزیون و… آموزش داده میشود.
آموزش تفکر مثبت به کودک
برای ایجاد مثبت نگری در کودکان باید از ابتدا توجه کودک را به موضوعات مثبت جلب کرد و از کودک خواست که همه اتفاقات جالبی که روزانه با آن برخورد میکند را تعریف کند و این موضوع باعث توجه روزافزون کودک به خوبیها و شادیها شده و توجه او را از افکار منفی دور میسازد. بررسی خصوصیات خوب و بد در حیطه اخلاق قرار دارد. بنابراین بهتر است از کودک در مورد دلیل بد بودن رفتارهای نابهنجار مانند دروغ، خشونت، رعایت نکردن حقوق دیگران و… پرسیده شود.از این طریق کودک متوجه دلیل بد بودن رفتار شده و این موضوع در او درونی میشود. الگوی عملی کودکان رفتار والدین و اطرافیان هستند. اگر فردی فرزندش را از رفتاری نهی کرده و خود به انجام آن مبادرت ورزد، کودک دچار دوگانگی شده ، ارزشها و هنجارها در او درونی نمیشود. والدین باید رفتارهای صحیح را به کودکانشان یاد داده و درس اخلاق، وجدان و انسانیت به او بدهند.
دلیل جویدن ناخن ها توسط کودک
بسیاری از والدین زمانی که می بینند فرزندشان در حال جویدن ناخن هایش است ناراحت، آزرده و خشمگین می شوند و مدام به او تذکر می دهند که «ما نگران سلامتی و بهداشت تو هستیم و نمی خواهیم در آینده انگشتانی زشت داشته باشی.» بیشتر آنان بر این باورند که کودکانی که ناخن می جوند، دچار فشار عصبی و اضطراب شده اند و سعی دارند با این عمل خود تشویش و دلهره خود را کاهش دهند. آنها همچنین نگران این موضوع هستند که این رفتار در کودکانشان به صورت عادتی درآید که در آینده به سختی بتوانند آن را ترک کنند. منظور از عادت، رفتاری مقاوم شده است که بارها و بارها تکرار می شود. یک عادت ممکن است گاه به عنوان یک سرگرمی و گاه راهی برای رهایی از اضطراب های روزانه کودک انتخاب شود. اغلب کودکان و نوجوانان طی دوران رشد خود، عادات و رفتارهای گوناگونی را تجربه می کنند که مورد تایید والدین و اطرافیان شان نیست؛ مثل مکیدن شست، انگشت در بینی کردن، مو تاب دادن و چرخیدن های متوالی در اتاق. آنان این عادات را کاملاً غیر ارادی و ناخودآگاهانه انجام می دهند و به هیچ وجه قصدشان آزردن و برانگیختن دیگران نیست. در این گونه موارد انتخاب شیوه مقابله و رویارویی با آن مشکل از اهمیت ویژه یی برخوردار است زیرا می تواند تاثیر زیادی بر روند درمان یا وخیم تر شدن اوضاع بگذارد.
جویدن ناخن یک اختلال و واکنش روانی است که در کودکان معمولا در سنین خردسالی آغاز میشود. ناخن جویدن ممکن است از سنین پایین (حتی یک سالگی) شروع شود و میزان بروز آن تا ۱۲ سالگی افزایـش یـابـد. معمولا تمام ناخن ها بـه یک نسبت جویـده می شونـد. در موارد شـدیـد صدمه ناخن ها جدی است و ممکن است منجر به عفونت انگشتان و بستر ناخن ها شود.
علت ناخنجویدن در این سنین، اغلب ناشی از هیجانات و اضطرابهاست. ناخن جویدن همینطور میتواند روشی برای ابراز دلگیریها، دلخوریها، دلواپسیها یا جلبتوجه باشد. معمولاً کودکان مضطرب به ناخن جویدن مبتلا می شوند که گاهی تا مجروح کردن انگشتان نیز پیش می رود زیرا ناخن جویدن در کودکان منقلب و هراسان، تسکین ایجاد می کند و باعث آرامش شان می شود. این بچه ها به محض رهاکردن این کار، دچار اضطراب می شوند و دوباره شروع به ناخن جوی می کنند.
عواملی که باعث ناخن جوی در کودک می شود عبارتند از:
ناخن جویدن در موقعیت های اضطراب آور و ناکامی ها تشدید می یابد،
الف) چند توصیه به والدین:
۱- تا آن جا که ممکن است این رفتار را نادیده بگیرند.
۲- کودک را تنبیه نکنند.
۳- محیط امنی برای کودک فراهم آورند تا نیاز او به این گونه رفتارها کاهش یابد.
۴- توجه کودک را به رفتارش جلب نکنند.
۵- کودک را بـه ویـژه هنگام خواب سرگرم نـگـه دارنـد (مثلا با اسبـاب بازی) تـا حواسش از ایـن عادت به فعالیت دیگری منحرف شود.
فشار محیط بر کودک؛ کودکی که تحت انضباط شدید قرار گیرد وقتی نمی تواند بر موانع پیروز شود به خود فشار می آورد و این فشار باعث اضطراب می شود و در نتیجه برای رهایی از اضطراب، به ناخن جوی روی می آورد.
گاهی ناخن جویدن بر اثر تقلید به وجود می آید. گاهی کودکان این عمل را از والدین یاد میگیرند. کودک ابتدا تقلید می کند و کم کم به صورت عادت در می آید.
گاهی بهعلت اضطراب و استرس به ناخنجویدن روی میآورند.
کودکان خجالتی و کم رو، اغلب دچار این عادت ناپسند می شوند.
گاهی هنگام دندان در آوردن و التهاب لثه ها، این عادت در کودکان ایجاد می شود.
ب) دارودرمانی: در موارد بسیار شدید و در کودکان بالای ۷ سال
در زیر توصیههایی برای جلوگیری از این عمل آورده شده است:
والدین و اعضای موثر خانواده کودک برای درمان و کمک به کودکانی که عادت به جویدن ناخن هایشان دارند، روش های گوناگونی برمی گزینند. گروهی از آنها با ساده ترین عادت ناخوشایند فرزندشان چنان عصبانی و خشمگین می شوند که با شدیدترین شیوه های تربیتی درصدد مقابله با آن برمی آیند. در حالی که گروهی دیگر صبورانه و با ملایمت آرامش خود را حفظ می کنند و سعی دارند روند تشخیص، درمان و بهبودی فرزندشان را پی بگیرند و با همکاری ها و حمایت های خود مانع از تشدید اوضاع شوند. در بسیاری از موارد اگر والدین و اعضای موثر خانواده عادت ناپسند فرزندشان را تا مدتی نادیده بگیرند، پس از مدتی آن عادت به کلی از بین خواهد رفت زیرا یا کودک نیازی به تکرار و استمرار آن ندارد یا اینکه به تدریج بر اثر آن رشد و تحول کودک کاهش خواهد یافت و به کلی از یاد خواهد رفت. به طور کلی چنانچه کودک عادتی دارد که مادر و پدر درصدد کاهش آن هستند، می توانند با استفاده از روش های ساده زیر موجب کاهش و قطع آن شوند.
در زمان التهاب لثه ها:
وسیله ای در اختیار کودک قرار دهید تا کودک مجبور نشود برای رفع التهاب از انگشتانش استفاده کند.
کوتاهکردن ناخنها:
ناخنهای کوتاهشده لزوم کمتری دارند که جویده شوند. سعی کنید هر چند روز یک بار ناخنهایش را بگیرید و سوهان بزنید که حتی نتواند تکههای کوچک ناخن را به دندان بگیرد.
منحرفکردن حواس در هنگام ناخنجویدن:
سعی کنید حواس کودک را هنگام این عمل پرت کنید. زمانی که درمی یابید کودک مترصد جویدن ناخنش شده است، با او صحبت کنید (بازی های کلامی بهترین روش به حرف گرفتن کودک است)، از او کارهایی بخواهید که مجبور شود از انگشتانش استفاده کند، مثل درستکردن یک کاردستی یا کشیدن یک نقاشی.
اسباب بازی به دست های او بدهید تا دست هایش درگیر بازی با آن شود و فکر ناخن جویدن به سرش نزند. در مواردی این روش ها موثر واقع می شوند و در مواردی نیز کارایی چندانی ندارند؛ در این صورت بهتر است با کمی دقت و توجه محرک های گوناگونی را که می تواند مانع از عمل جویدن ناخن در کودک شود، پیدا کنید و آنها را به کار ببرید.
[/av_textblock]